تاثیرپذیری  هزار و یک شب جهانی از هزار افسان ایرانی

مجموعه داستانی «هزار و یک شب» یکی از آثار برجسته ادبیات جهانی است که تأثیرات زیادی از فرهنگ‌ها و ادبیات مختلف از جمله ایران باستان پذیرفته است. یکی از مهم‌ترین منابع الهام این اثر، مجموعه کهن «هزار افسان» است.

چکیده

مجموعه داستانی «هزار و یک شب» یکی از آثار برجسته ادبیات جهانی است که تأثیرات زیادی از فرهنگ‌ها و ادبیات مختلف از جمله ایران باستان پذیرفته است. یکی از مهم‌ترین منابع الهام این اثر، مجموعه کهن «هزار افسان» است. «هزار افسان» به‌عنوان یکی از مجموعه‌های داستانی پیش از اسلام در ایران، شامل داستان‌های اسطوره‌ای و جادویی بود که از آن در بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» الهام گرفته شده است. شخصیت شهرزاد، قصه‌گوی اصلی در «هزار و یک شب»، شباهت زیادی با زنان خردمند و هوشمند در داستان‌های «هزار افسان» و دیگر اسطوره‌های ایرانی دارد. همچنین، سبک روایی «داستان در داستان»، حضور عناصر جادویی مانند دیوها و پریان، و تأثیرات اسطوره‌های زرتشتی در این اثر نمایان است.

این مقاله به بررسی تطبیقی این دو مجموعه و نشان دادن تأثیرات ادبیات ایرانی بر «هزار و یک شب» می‌پردازد.

کلمات کلیدی: هزار و یک شب، هزار افسان، شهرزاد، ادبیات ایرانی، اسطوره‌های ایرانی، داستان در داستان، دیوها و پریان، تأثیرات زرتشتی

مقدمه

ادبیات داستانی همواره یکی از پل‌های ارتباطی مهم میان فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف بوده است. «هزار و یک شب» (The Arabian Nights) یکی از مشهورترین آثار ادبی جهان است که از طریق داستان‌های گوناگون، تصویرگر دنیایی از تخیل، فرهنگ، و اسطوره‌های گوناگون است. این مجموعه داستانی که در دوران عباسیان به شکلی مدون درآمد، نه تنها از روایت‌های عربی و اسلامی بهره برده، بلکه تأثیرات قابل‌توجهی از منابع هندی، ایرانی، و دیگر تمدن‌های کهن پذیرفته است.

یکی از منابع اصلی الهام این اثر، مجموعه‌ای از داستان‌های کهن ایرانی به نام «هزار افسان» بوده است که در دوره پیش از اسلام در ایران روایت می‌شد. «هزار افسان» به عنوان یکی از قدیمی‌ترین مجموعه‌های داستانی در ایران شناخته می‌شود که با تلفیق داستان‌های اسطوره‌ای و افسانه‌ای، تأثیرات خود را بر ادبیات کشورهای همجوار به‌ویژه دنیای عرب بر جای گذاشت.

هدف این مقاله، تحلیل تطبیقی داستان‌های «هزار و یک شب» با ریشه‌های آن‌ها در «هزار افسان» کهن ایرانی است. ما به بررسی چگونگی ورود این داستان‌ها به جهان عرب، نقش تغییرات فرهنگی و اجتماعی در شکل‌گیری آن‌ها و تأثیرات عمیق فرهنگ ایرانی بر ساختار و محتوای داستان‌های «هزار و یک شب» خواهیم پرداخت.

بخش اول: پیشینه و تاریخچه:

هزار افسان» به عنوان یکی از کهن‌ترین و برجسته‌ترین مجموعه‌های داستانی ایران باستان شناخته می‌شود. خاستگاه این مجموعه به دوران ساسانیان (۲۲۴-۶۵۱ میلادی) بازمی‌گردد، زمانی که فرهنگ و ادبیات ایران در اوج خود بود. «هزار افسان» شامل داستان‌های اسطوره‌ای، حماسی، و جادویی بود که به زبان پهلوی (فارسی میانه) نگاشته شده بود و بخش عمده‌ای از این داستان‌ها به روایت‌های شفاهی ایران باستان مربوط می‌شد (Yarshater, ۱۹۸۳, pp. ۴۵-۴۹).. در این دوران، داستان‌سرایی به عنوان یکی از ابزارهای مهم فرهنگی برای انتقال مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و فلسفی مورد استفاده قرار می‌گرفت. ساختار روایت «هزار افسان» به گونه‌ای طراحی شده بود که هر داستان به داستان دیگری منتهی می‌شد و این ویژگی در ادامه به عنوان سبک داستان در داستان به «هزار و یک شب» منتقل شد (Davis, ۲۰۰۲, pp. ۱۲۳-۱۲۷).. هزار و یک شب» یا «الف لیلة و لیلة» یک مجموعه داستانی بزرگ است که از قرن هشتم تا دوازدهم میلادی در دوران عباسیان شکل گرفت و به تدریج به یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی جهان عرب تبدیل شد. این مجموعه از ترکیب داستان‌های متنوع عربی، هندی، و ایرانی به وجود آمد و به مرور زمان گسترش یافت و تکامل پیدا کرد (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲).بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» برگرفته از روایت‌های ایرانی «هزار افسان» هستند که پس از فتح ایران توسط اعراب و انتقال فرهنگ ایرانی به جهان عرب، تغییراتی در آن‌ها ایجاد شد. به طور مثال، داستان‌های اصلی مانند «شهرزاد و شاه‌زمان» در اصل ریشه در داستان‌های ایرانی دارد، اما در «هزار و یک شب» با تغییراتی که متناسب با فرهنگ اسلامی و عربی بوده‌اند، بازآفرینی شده‌اند (Marzolph, ۲۰۰۷, pp. ۲۱۰-۲۳۰).

  1. شخصیت های تاریخی که در آثار خود از هزار افسان یاد کرده اند:
    1.          ابن ندیم (۳۲۰- ۳۸۵ هجری)

در کتاب معروف خود "الفهرست" که یکی از منابع اصلی معرفی کتاب‌ها و علوم دوران خود است، به‌طور مفصل به مجموعه داستان‌های هزار افسان و تأثیر آن بر هزار و یک شب پرداخته است. او این ادعا را مطرح می‌کند که الف لیلة و لیلة (هزار و یک شب) بر اساس وام‌گیری از یک مجموعه ایرانی به نام هزار افسان شکل گرفته است. او به صراحت بیان می‌کند که هزار افسانمجموعه‌ای از داستان‌های ایرانی است که شامل هزار داستان است. این داستان‌ها در ایران پیش از اسلام رایج بودند و در دوره ساسانیان به‌صورت شفاهی یا مکتوب منتقل می‌شدند.  ابن ندیم توضیح می‌دهد که مجموعه داستان‌های هزار و یک شبدر واقع نسخه‌ای از هزار افساناست که تغییرات و اضافاتی از سوی داستان‌سرایان عربی و دیگر فرهنگ‌ها مانند هند و یونان به آن اضافه شده است. این تلفیق فرهنگی باعث شده است که «هزار و یک شب» به یکی از بزرگترین و مهم‌ترین آثار ادبی جهان تبدیل شود.

او این‌گونه بیان می‌کند که «هزار و یک شب» به‌نوعی نسخه گسترش‌یافته و تلفیقی از داستان‌های ایرانی هزار افسان است و سپس اشاره می‌کند که داستان‌های اصلی هزار افسانپس از ورود به جهان عرب و ترجمه به زبان عربی، دستخوش تغییراتی شده‌اند تا با فرهنگ اسلامی و عربی آن دوران سازگار شوند. به همین دلیل برخی از داستان‌ها در «هزار و یک شب» ممکن است تفاوت‌هایی با داستان‌های اصلی ایرانی داشته باشن.

 ابن ندیم تأکید می‌کند که داستان‌های «هزار افسان» پیش از اسلام در ایران بسیار محبوب و رایج بوده و این قصه‌ها به‌ویژه در دربار پادشاهان ساسانی نقش مهمی در سرگرمی و آموزش داشته‌اند. پس از ترجمه این داستان‌ها به عربی، آن‌ها همچنان مخاطبان خود را در جهان اسلامی حفظ کرده و به بخشی از ادبیات عربی تبدیل شده‌اند(و هکذا کان ألف لیلة ولیلة أصله من کتاب ألف أسطورة الفارسیة، و نقلت هذه القصص و حورت بشکل یتوافق مع الروایات و التقالید العربیة، ولکن ما زالت جذور القصص فی الثقافة الفارسیة و الزرادشتیة ...) (ابن ندیم، صفحات ۵۸۳ تا ۵۸۵).

    1. مسعودی (ابوالحسن علی بن حسین مسعودی) (۲۸۰-۳۴۶هجری)

مسعودی یکی از تاریخ‌نگاران برجسته اسلامی است که در کتاب مشهور خود مروج الذهب و معادن الجوهربه داستان‌های ایرانی اشاره می‌کند. او از هزار افسان به‌عنوان یک مجموعه معروف قصه‌گویی ایرانی یاد می‌کند که در دربار شاهان ساسانی برای سرگرمی و آموزش روایت می‌شد. وی بیان می‌کند که این داستان‌ها به زبان فارسی میانه (پهلوی) نقل می‌شدند و بعدها بخشی از آن‌ها به زبان عربی ترجمه شدند و وارد مجموعه هزار و یک شب شدند.( مسعودی، جلد ۲، صفحات ۴۹۵-۴۹۷).

    1.          ابوریحان بیرونی (۳۶۲-۴۴۲ هجری)

ابوریحان بیرونی، دانشمند و مورخ بزرگ ایرانی، در کتاب خود الآثار الباقیه عن القرون الخالیه به داستان‌های ایرانی اشاره می‌کند و از آن‌ها به‌عنوان بخشی از فرهنگ ایرانی قبل از اسلام یاد می‌کند. او در نوشته‌های خود به افسانه‌ها و قصه‌هایی اشاره می‌کند که در دوران ساسانیان برای سرگرمی و آموزش در دربار پادشاهان نقل می‌شدند و برخی از این داستان‌ها به «هزار افسان» نسبت داده شده‌اند. بیرونی همچنین به انتقال این داستان‌ها به زبان عربی و تأثیر آن‌ها بر «هزار و یک شب» اشاره می‌کند.( ابوریحان بیرونی، صفحات ۱۱۳-۱۱۶).

    1. ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ هجری)

ابن قتیبه، ادیب و مورخ معروف اسلامی، در کتاب عیون الأخبار به داستان‌های ایرانی اشاره می‌کند و به نقل داستان‌هایی می‌پردازد که به هزار افسان نسبت داده شده‌اند. او بیان می‌کند که این داستان‌ها به زبان فارسی بودند و بعدها به عربی ترجمه شدند و از آن‌ها به‌عنوان بخشی از میراث قصه‌گویی ایرانی یاد می‌کند. ابن قتیبه همچنین توضیح می‌دهد که چگونه این قصه‌ها پس از ورود به فرهنگ عربی با داستان‌های عربی و اسلامی ترکیب شدند و در نهایت به شکل مجموعه هزار و یک شب درآمدند.(ابن قتیبه دینوری، جلد ۱، صفحات ۲۳-۲۶).

    1. حمزه اصفهانی (۲۸۰-۳۵۰ هجری)

حمزه اصفهانی یکی دیگر از مورخان ایرانی است که در آثار خود به هزار افسان اشاره کرده است. او در کتاب خود تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء به داستان‌هایی که در دوران ساسانی روایت می‌شدند و بعدها به عربی ترجمه شدند، اشاره می‌کند. او نیز مانند دیگر نویسندگان به این موضوع پرداخته که «هزار افسان» منبع الهام بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» بوده است.(حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ، صفحات ۳۸-۴۰).

    1. ثعالبی (ابومنصور عبدالملک ثعالبی) (۳۵۰-۴۲۹ هجری)

ثعالبی یکی از ادیبان و تاریخ‌نگاران برجسته ایرانی-عربی است که در کتاب غرر اخبار ملوک الفرس به داستان‌ها و افسانه‌های ایرانی اشاره می‌کند. او در این کتاب به داستان‌های محبوب ایرانی از جمله هزار افساناشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه این داستان‌ها از ایران به دنیای عربی منتقل شده‌اند. وی تأکید می‌کند که این داستان‌ها نقش مهمی در شکل‌دهی به فرهنگ داستان‌گویی در دنیای اسلام ایفا کرده‌اند و بسیاری از آن‌ها در هزار و یک شبجای گرفته‌اند.(ثعالبی، صفحه۱۹۰).

    1. ابن اسفندیار (قرن ش و ۷ هجری)

ابن اسفندیار در تاریخ طبری خود به داستان‌های ایرانی اشاره می‌کند و از قصه‌های «هزار افسان» به‌عنوان یکی از منابع اصلی داستان‌گویی ایرانی یاد می‌کند. او به این موضوع اشاره می‌کند که چگونه این داستان‌ها بخشی از ادبیات رسمی و غیررسمی دربارهای ایرانی بوده‌اند و بعداً به دنیای عربی انتقال یافته‌اند. (ابن اسفندیار، صفحات ۷۸-۸۰).

  1. شخصیت های معاصر که از هزار افسان در آثار خود یاد کرده اند:

در میان محققان معاصر نیز ، بسیاری از پژوهشگران به تأثیر هزار افسانبر هزار و یک شب پرداخته‌اند و این موضوع را از دیدگاه‌های مختلف بررسی کرده‌اند. این محققان با بررسی متون کهن، مطالعه تطبیقی داستان‌ها، و تحلیل‌های تاریخی و فرهنگی به‌دنبال درک بهتر تأثیرات داستان‌های ایرانی بر ادبیات عربی و اسلامی بوده‌اند. در ادامه به برخی از محققان معاصر معروف که به این موضوع پرداخته‌اند، اشاره می‌کنم:

    1. ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۹۰)

ایرج افشار  به عنوان یکی از پژوهشگران برجسته ایرانی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به‌طور گسترده‌ای درباره تأثیر هزار افسان بر «هزار و یک شب» تحقیق کرده است. افشار در مقالات خود به تحلیل شباهت‌های بین داستان‌های ایرانی و داستان‌های موجود در «هزار و یک شب» پرداخته و بر تأثیر ریشه‌های ایرانی این مجموعه داستانی تأکید کرده است. او معتقد بود که بخش عمده‌ای از داستان‌های «هزار و یک شب» برگرفته از افسانه‌های ایرانی است که در طول زمان با داستان‌های عربی و هندی تلفیق شده‌اند.(ایرج افشار، فصلنامه مطالعات ادبی، ۱۳۶۸).

    1.          محمدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۴-۱۴۰۰)

محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده و پژوهشگر ، در آثار خود به تأثیرپذیری «هزار و یک شب» از «هزار افسان» پرداخته است. او در کتاب خود با عنوان داستان‌های ایرانی و تأثیر آن‌ها در هزار و یک شب به تفصیل به این موضوع پرداخته و معتقد است که بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» در اصل از داستان‌های ایرانی برگرفته شده‌اند. اسلامی ندوشن به‌ویژه به نقش شخصیت‌های زن مانند شهرزاد که الهام گرفته از زنان خردمند و قصه‌گو در فرهنگ ایرانی است، تأکید می‌کند.(محمدعلی اسلامی ندوشن، داستان‌های ایرانی و تأثیر آن‌ها در هزار و یک شب، ).

    1. اولریش مارزولف (Ulrich Marzolph)

اولریش مارزولف، پژوهشگر آلمانی و یکی از مهم‌ترین متخصصان در زمینه مطالعات «هزار و یک شب»، در آثار خود به تأثیر داستان‌های ایرانی بر «هزار و یک شب» پرداخته است. او در کتاب‌های خود، به‌ویژه داستان‌های هزار و یک شب: تحلیل تاریخی و تطبیقی  (The Arabian Nights: An Historical   and Critical Introduction) به بررسی دقیق شباهت‌ها و تأثیرات داستان‌های ایرانی از جمله «هزار افسان» بر «هزار و یک شب» پرداخته است. مارزولف معتقد است که بخش مهمی از داستان‌های «هزار و یک شب» ریشه در داستان‌های ایرانی دارد و این مجموعه نمایانگر تعاملات فرهنگی میان ایران، هند، و دنیای عرب است. (Ulrich Marzolph, The Arabian Nights: An Historical and Critical Introduction,).

    1.          ریچارد فرانسیس برتون (Richard Francis Burton)

ریچارد فرانسیس برتون، کاشف و مترجم بریتانیایی که یکی از معروف‌ترین ترجمه‌های هزار و یک شب را به انگلیسی انجام داده است، در مقدمه ترجمه خود به تأثیر داستان‌های ایرانی بر این مجموعه پرداخته است. او در ترجمه خود اشاره می‌کند که بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» از هزار افسانایرانی الهام گرفته‌اند. برتون همچنین به تأثیرات فرهنگی و دینی ایرانی در این مجموعه داستان‌ها اشاره کرده و به این باور است که ریشه بسیاری از داستان‌های جادویی و افسانه‌ای در «هزار و یک شب» به ایران بازمی‌گردد. (Richard Francis Burton, The Arabian Nights: Tales from a Thousand and One Nights).

    1.          احسان یارشاطر (۱۹۲۰-۲۰۱۸)

احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سردبیر مجموعه «تاریخ ایران کمبریج» و پژوهشگر برجسته ایرانی در زمینه فرهنگ و ادبیات ایران، به بررسی تأثیرات داستان‌های ایرانی بر ادبیات عربی و به‌ویژه هزار و یک شب پرداخته است. او در مقاله‌های خود به این موضوع پرداخته که چگونه داستان‌های ایرانی مانند هزار افسان و داستان‌های زرتشتی بر ادبیات عربی و اسلامی تأثیر گذاشته‌اند. یارشاطر معتقد بود که تأثیر ادبیات ایرانی بر «هزار و یک شب» از مهم‌ترین نمودهای تعامل فرهنگی بین ایران و جهان اسلام است . (Yarshater Ehsan, pp. ۴۵-۶۷).

    1.          علی‌اصغر حکمت (۱۲۷۲-۱۳۵۹)

علی‌اصغر حکمت، ادیب و سیاستمدار ایرانی، در پژوهش‌های خود به تأثیر هزار افسان بر هزار و یک شب پرداخته است. او در مقالات خود درباره تاریخ ادبیات ایران به این موضوع اشاره می‌کند که چگونه داستان‌های ایرانی به‌ویژه در دوران ساسانیان به جهان عربی منتقل شدند و بخشی از میراث ادبی «هزار و یک شب» شدند. حکمت همچنین به مطالعه تطبیقی داستان‌ها پرداخته و به شباهت‌های آن‌ها در قالب‌های روایی و شخصیت‌پردازی اشاره می‌کند.(علی‌اصغر حکمت، ایران و داستان‌هایش)..

 

بخش دوم: تحلیل تطبیقی داستان‌ها پس از ورود اسلام به ایران و تحت تأثیر فرهنگ و اندیشه‌های اسلامی، داستان‌های ایرانی دستخوش تغییرات زیادی شدند. در این فرایند، بسیاری از مفاهیم زرتشتی و نمادهای اسطوره‌ای به تدریج جای خود را به تم‌های اسلامی و اخلاقی دادند. این تغییرات به ویژه در داستان‌های «هزار و یک شب» مشاهده می‌شود که بسیاری از شخصیت‌ها و موضوعات آن با ارزش‌های اسلامی هماهنگ شده‌اند تا برای مخاطبان عرب و اسلامی قابل‌پذیرش‌تر باشند (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲).

این تغییرات فرهنگی و اجتماعی باعث شد که داستان‌های ایرانی «هزار افسان» با فرهنگ عربی تلفیق شوند و در قالب داستان‌های «هزار و یک شب» به یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات عربی تبدیل گردند. به عنوان مثال، در «هزار و یک شب» شخصیت شهرزاد نه تنها به عنوان یک روایت‌گر هوشمند، بلکه به عنوان نماد حکمت و دانایی شناخته می‌شود، که این امر با تغییرات در شخصیت‌های ایرانی اولیه مانند قهرمانان زن هماهنگ است (Marzolph, ۲۰۰۷, pp. ۲۱۰-۲۳۰). از جمله  این تغییرات، تغییر در مضامین داستان‌هاست. داستان‌های اصلی «هزار افسان» بیشتر بر مبنای اسطوره‌ها و افسانه‌های زرتشتی و فرهنگ باستانی ایران بودند، اما در «هزار و یک شب» به‌تدریج عناصر اسلامی و اخلاقی وارد داستان‌ها شد. این تغییرات باعث شد که داستان‌ها نه‌تنها جذابیت بیشتری برای مخاطبان عرب داشته باشند، بلکه با ارزش‌های دینی و فرهنگی آن‌ها نیز هماهنگ باشند. از دیگر تغییرات تغییر در شخصیت‌ها و نقش‌هاست، در «هزار و یک شب» برخی از شخصیت‌های اصلی مانند شاهزادگان، قهرمانان و جادوگران تحت تأثیر فرهنگ عربی قرار گرفتند و به نقش‌هایی با ویژگی‌های اخلاقی و دینی جدیدی تبدیل شدند. در مقایسه، شخصیت‌های اصلی «هزار افسان» بیشتر به شکلی نمادین و با ویژگی‌های ایرانی باقی مانده بودند.( Marzolph, Ulrich, pp. ۲۱۰-۲۳۰).

در این بخش، به تحلیل تطبیقی این دو مجموعه خواهیم پرداخت تا ریشه‌های مشترک آن‌ها را آشکار کنیم و به بررسی نحوه تغییر و تحول این داستان‌ها در گذر زمان بپردازیم.

  1. ساختار روایی: سبک داستان در داستان

یکی از ویژگی‌های بارز هر دو مجموعه، استفاده از سبک روایی «داستان در داستان» است. در «هزار و یک شب»، این تکنیک به وضوح از طریق شخصیت شهرزاد دیده می‌شود، که هر شب با روایت داستانی جدید، شاه‌زمان را به شنیدن داستان‌های بیشتر ترغیب می‌کند و بدین وسیله از مرگ خود جلوگیری می‌کند. این سبک روایی اصالتاً از «هزار افسان» ایرانی برگرفته شده است، جایی که داستان‌ها به‌گونه‌ای روایت می‌شدند که به داستان‌های دیگر پیوسته و بافته می‌شدند (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲).

در هر دو مجموعه، این ساختار باعث ایجاد پیوند میان داستان‌ها و ایجاد حس ادامه‌دار بودن روایت می‌شود. این تکنیک در ادبیات ایرانی برای نگه داشتن مخاطب و جلب توجه او مورد استفاده قرار می‌گرفت و بعدها در «هزار و یک شب» به یک فرم هنری تکامل یافت (Davis, ۲۰۰۲, pp. ۱۲۳-۱۲۷).

  1. مضامین جادویی و اسطوره‌ای

هر دو مجموعه دارای مضامین جادویی و اسطوره‌ای گسترده‌ای هستند که از فرهنگ و باورهای ایرانی الهام گرفته‌اند. در «هزار افسان»، شخصیت‌هایی مانند دیوها، پریان، و موجودات جادویی به وفور حضور دارند و نقش مهمی در روایت‌ها ایفا می‌کنند. این شخصیت‌ها به‌طور مستقیم در داستان‌های «هزار و یک شب» نیز دیده می‌شوند. داستان‌هایی مانند «علی‌بابا و چهل دزد بغداد» و «علاءالدین و چراغ جادو» نشان‌دهنده تأثیر قوی این مضامین اسطوره‌ای ایرانی بر روایت‌های عربی هستند (Marzolph, ۲۰۰۷, pp. ۲۱۰-۲۳۰).

این موجودات اغلب در داستان‌های ایرانی نقش اصلی را ایفا می‌کردند و به عنوان نمادهایی از نیروهای خیر و شر، قدرت‌های جادویی، و عناصر طبیعی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. دیوها و جن‌ها در ادبیات ایرانی معمولاً به عنوان نمادهایی از نیروهای شرور و موانع جادویی ظاهر می‌شوند که قهرمانان داستان باید با آن‌ها مبارزه کنند. در «هزار و یک شب»، این موجودات جادویی به همان شکل و مفهوم به کار رفته‌اند، اما با افزودن جنبه‌های اسلامی و داستان‌های عربی، به مجموعه‌ای کامل‌تر و منطبق با فرهنگ عربی تبدیل شده‌اند (Yarshater, ۱۹۸۳, pp. ۴۵-۴۹).

  1. تأثیر باورهای زرتشتی بر داستان‌های جادویی

باورهای زرتشتی که نقش مهمی در فرهنگ و ادبیات ایران باستان ایفا می‌کردند، نیز در داستان‌های «هزار و یک شب» بازتاب یافته‌اند. در آیین زرتشتی، مبارزه بین نیروهای خیر و شر یکی از اصول بنیادین است و این ایده به‌وضوح در بسیاری از داستان‌های «هزار و یک شب» مشاهده می‌شود. برای مثال، داستان‌هایی که به مبارزه با دیوها و جن‌ها می‌پردازند، برگرفته از باورهای زرتشتی در مورد جنگ میان نیروهای نور و ظلمت هستند (Marzolph, ۲۰۰۷, pp. ۲۱۰-۲۳۰).

اسطوره‌های ایرانی نیز نقش برجسته‌ای در شکل‌دهی به داستان‌های «هزار و یک شب» داشته‌اند. داستان‌هایی مانند «رستم و اسفندیار» و «جمشید» که در ادبیات کهن ایران و شاهنامه فردوسی به چشم می‌خورند، بر داستان‌های حماسی و قهرمانی «هزار و یک شب» تأثیرگذار بوده‌اند. این تأثیرات در شخصیت‌های قهرمانی که با نیروهای جادویی و موجودات خارق‌العاده مبارزه می‌کنند، به وضوح مشاهده می‌شود.

به عنوان مثال، شخصیت‌هایی مانند شاه‌زمان و شهرزاد در «هزار و یک شب» الهام گرفته از شخصیت‌های افسانه‌ای ایرانی هستند که با هوشمندی و خرد خود قادر به تغییر سرنوشت و غلبه بر مشکلات می‌شوند. این الگوهای قهرمانی و مبارزه با نیروهای شرور و جادویی به وضوح نشان‌دهنده تأثیرپذیری از مفاهیم اسطوره‌ای ایرانی است (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲).

  1. شخصیت‌ها و نمادهای داستانی

شخصیت‌های اصلی و نمادین هر دو مجموعه نیز شباهت‌های زیادی با یکدیگر دارند. در «هزار افسان»، شخصیت‌هایی مانند جمشید، دیوها، و قهرمانانی که با موجودات فراطبیعی مبارزه می‌کنند، نقشی برجسته دارند. در «هزار و یک شب» نیز شهرزاد به عنوان یک شخصیت هوشمند و دانا، نماینده‌ای از زنان ایرانی است که با تدبیر و خرد خود موفق به حفظ جان خود و نجات دیگران می‌شود (Yarshater, ۱۹۸۳, pp. ۴۵-۴۹). این الگوهای شخصیتی در هر دو مجموعه نه تنها نشان‌دهنده تأثیرات فرهنگی و اجتماعی مشترک هستند، بلکه به خوبی بیانگر نقش‌های نمادین شخصیت‌ها در انتقال مفاهیم اخلاقی و فلسفی از طریق داستان‌ها هستند.

  1. شهرزاد؛ زن ایرانی نماد خرد و دانایی

شخصیت شهرزاد در «هزار و یک شب» به‌عنوان یک زن خردمند و داستان‌گو، دارای ویژگی‌هایی است که ریشه‌های عمیقی در ادبیات و اسطوره‌های ایرانی دارد. او نمونه‌ای از شخصیتی است که توانسته است با استفاده از قدرت داستان‌گویی و هوش خود، از یک وضعیت بسیار دشوار جان سالم به در برد و حتی سرنوشت خود را تغییر دهد. برای درک بهتر نقش شهرزاد و شباهت‌های او با شخصیت‌های کهن ایرانی، باید به بررسی دقیق‌تر عناصر و ویژگی‌های مشترک بین او و شخصیت‌های مشابه در «هزار افسان» و دیگر منابع ایرانی بپردازیم.

۵-۱- شهرزاد به عنوان نماد خرد و تدبیر زنانه

شهرزاد در «هزار و یک شب» نه تنها به‌عنوان یک شخصیت قصه‌گو، بلکه به‌عنوان نمادی از خرد و تدبیر زنانه به تصویر کشیده شده است. در داستان، او با آگاهی کامل از خطراتی که او را تهدید می‌کند، به شکل داوطلبانه تصمیم می‌گیرد تا به همسری شاه‌زمان درآید. این تصمیم او از آن جهت اهمیت دارد که او از همان ابتدا برنامه‌ای دقیق برای نجات خود و دیگر زنان درباری در ذهن دارد: او تصمیم می‌گیرد هر شب داستانی جذاب برای شاه‌زمان تعریف کند و این داستان‌ها را با ایجاد تعلیق در پایان هر شب، ناتمام بگذارد، به‌طوری‌که شاه مشتاق شنیدن ادامه داستان بماند. این استراتژی هوشمندانه، شاه را به شنیدن داستان‌های بیشتر و در نتیجه زنده نگه داشتن شهرزاد ترغیب می‌کند. این ویژگی خردمندانه و استفاده از تدبیر در برابر تهدیدات، شباهت زیادی با شخصیت‌های زن در ادبیات ایرانی دارد. در «هزار افسان»، روایتگرانی که اغلب زن بودند، با استفاده از قصه‌گویی توانستند مخاطبان خود را مشغول و مجذوب نگه دارند، همان‌طور که شهرزاد در «هزار و یک شب» با قصه‌هایش جان خود را نجات می‌دهد.

۵-۲- الهام از شخصیت‌های اسطوره‌ای و تاریخی ایرانی

شهرزاد، علاوه بر نقش خود به‌عنوان یک قصه‌گو، شباهت‌هایی با شخصیت‌های اسطوره‌ای و تاریخی ایرانی دارد که در داستان‌های «هزار افسان» و همچنین در شاهنامه فردوسی نیز به چشم می‌خورد. یکی از این شخصیت‌ها، گردآفرید است که در شاهنامه فردوسی به عنوان یک زن هوشمند، شجاع، و دلاور به تصویر کشیده شده است. گردآفرید با استفاده از خرد، تدبیر و توانایی‌های رزمی خود در برابر دشمنان می‌ایستد و نقش مهمی در دفاع از سرزمینش ایفا می‌کند.

شهرزاد و گردآفرید هر دو ویژگی‌های مشترکی دارند؛ هر دو از هوش و تدبیر خود برای مواجهه با چالش‌های دشوار استفاده می‌کنند و با استفاده از توانایی‌های خود قادر به تغییر سرنوشت و شرایط خود می‌شوند. در حالی که گردآفرید از دلاوری و شجاعت خود برای دفاع از کشورش استفاده می‌کند، شهرزاد از هنر داستان‌گویی و هوشمندی برای نجات جان خود و زنان دیگر بهره می‌برد. این تطبیق نشان‌دهنده احترام و تقدیر از نقش زنان خردمند و هوشمند در فرهنگ و ادبیات ایران است (Davis, ۲۰۰۲, pp. ۱۲۳-۱۲۷).

۵-۳- سبک روایت داستان در داستان: میراث «هزار افسان»

یکی دیگر از ویژگی‌های کلیدی شهرزاد در «هزار و یک شب» استفاده از تکنیک «داستان در داستان» است که این سبک از «هزار افسان» سرچشمه می‌گیرد. در ادبیات کهن ایرانی، این سبک داستان‌گویی به گونه‌ای بود که هر داستان به داستان دیگری پیوند می‌خورد و داستان‌گو با استفاده از تکنیک ایجاد تعلیق و پایان ناتمام، مخاطب را در طول شب‌ها مشغول و مجذوب نگه می‌داشت. این تکنیک به شهرزاد این امکان را می‌دهد که شاه‌زمان را در هر شب مشتاق شنیدن داستان‌های بیشتری نگه دارد و جان خود را نجات دهد (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲). . این ویژگی در اصل از هنر روایتگری ایرانی در «هزار افسان» به ارث برده شده است و نشان می‌دهد که چگونه فرهنگ ایرانی در شکل‌دهی ساختار و سبک داستان‌های «هزار و یک شب» نقش داشته است. هنر داستان‌گویی ایرانی به گونه‌ای طراحی شده بود که نه تنها برای سرگرمی بلکه برای آموزش و انتقال ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی نیز استفاده می‌شد.

    1. تأثیر شخصیت‌های زن در اساطیر ایرانی بر شهرزاد

در اسطوره‌های ایرانی، شخصیت‌های زن نقش‌های مهمی به عنوان مربیان خردمند، مادران قدرتمند، و الهه‌های خرد و دانش ایفا می‌کردند. این نقش‌ها به شهرزاد در «هزار و یک شب» نیز منتقل شده است. او نه تنها یک قصه‌گو است بلکه به عنوان مربی و آموزگار برای شاه‌زمان عمل می‌کند و او را از ظلم و خشونت به سوی آرامش و بخشندگی هدایت می‌کند. این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که شهرزاد بر اساس نقش‌های برجسته زنان در اساطیر ایرانی شکل گرفته است که همیشه نقشی اساسی در تغییر مسیر تاریخ و فرهنگ ایفا کرده‌اند (Yarshater, ۱۹۸۳, pp. ۴۵-۴۹)..

  1. تغییرات فرهنگی و دینی

یکی از تفاوت‌های مهم میان داستان‌های «هزار افسان» و «هزار و یک شب»، تغییرات فرهنگی و دینی است که در طی فرآیند انتقال داستان‌ها رخ داده است. داستان‌های «هزار افسان» بیشتر بر اساس فرهنگ، اسطوره‌ها و باورهای زرتشتی و ایران باستان شکل گرفته‌اند، در حالی که در «هزار و یک شب»، این مفاهیم با مضامین اسلامی و اخلاقی هماهنگ شدند.

به عنوان مثال، داستان‌هایی که در «هزار و یک شب» به موضوعات اخلاقی، وفاداری، و عدالت می‌پردازند، بازتاب تغییرات فرهنگی و دینی هستند که در دوران عباسیان و با ورود اسلام به ایران رخ داد. این تغییرات فرهنگی باعث شد که داستان‌ها به شکل سازگارتر با ارزش‌های اسلامی و عربی روایت شوند، در حالی که همچنان ریشه‌های ایرانی خود را حفظ کردند (Irwin, ۲۰۰۳, pp. ۷۸-۸۲).

جمع بندی:

متأسفانه، با وجود اشاره‌های تاریخی مشخص و حتی مفصل که از منابع مختلف مانند «الفهرست» ابن ندیم، «مروج الذهب» مسعودی، و دیگر نویسندگان و مورخان اسلامی داریم، این منابع تنها اطلاعاتی کلی و محدود درباره خود اثر «هزار افسان» ارائه می‌دهند و به ما امکان دسترسی به محتویات کامل این اثر را نمی‌دهند. دلیل این امر آن است که هیچ نسخه مکتوبی از «هزار افسان» که به صورت کامل باقی مانده باشد، تا امروز پیدا نشده است. تمام آنچه که ما درباره «هزار افسان» می‌دانیم از طریق منابع ثانویه مانند «الفهرست» ابن ندیم یا اشاراتی در آثار مسعودی و دیگران به دست آمده است. این منابع به‌طور محدود به وجود «هزار افسان» اشاره می‌کنند و اطلاعاتی درباره شهرت آن، تعداد داستان‌ها و تأثیرات آن ارائه می‌دهند، اما خود متن یا محتوای دقیق این داستان‌ها را ذکر نمی‌کنند. از طرف دیگر بسیاری از داستان‌های «هزار افسان» احتمالاً در دوران پس از ورود اسلام به ایران تغییر کرده‌اند و با داستان‌های دیگر از فرهنگ‌های مختلف مانند هندی و عربی تلفیق شده‌اند. این داستان‌ها بعدها در مجموعه «هزار و یک شب» جای گرفتند، اما با تعدیلات فرهنگی و مذهبی مواجه شدند و ممکن است با شکل اصلی خود تفاوت داشته باشند. از سویی دیگر اشارات تاریخی به «هزار افسان» بیشتر به اهمیت این مجموعه داستانی و محبوبیت آن در دوره ساسانیان می‌پردازند، اما اطلاعات جزئی و دقیقی درباره محتوای هر داستان یا تعداد دقیق آن‌ها ارائه نمی‌دهند. این منابع به‌عنوان منابع ثانویه تنها تأیید می‌کنند که «هزار افسان» به‌عنوان یک منبع الهام برای «هزار و یک شب» عمل کرده است، اما نمی‌توانند محتویات دقیق یا ترتیب داستان‌های «هزار افسان» را بازسازی کنند.

بنابراین، با استفاده از منابع تاریخی موجود نمی‌توانیم به محتوای کامل و دقیق داستان‌های «هزار افسان» دسترسی پیدا کنیم یا  نسخه‌ای کامل از این اثر کهن بازسازی کنیم. فقط می توانیم خط سیر داستان های ایرانی در هزارو یک شب را ببینیم داستانهایی که با تغییرات محیطی و فرهنگی اسامی و مضامینشان هم تا حدود زیادی تغییر کرده است داستان هایی مانند داستان اصلی «هزار و یک شب» که با شخصیت‌های شهرزاد و شاه‌زمان آغاز می‌شود، یا  داستان‌های مرتبط با دیوها و پریان و داستان‌های حماسی و مربوط به پادشاهان و قهرمانان ایرانی و البته  داستان‌های عاشقانه و اخلاقی و  قصه‌های جادویی و اسرارآمیزو بویژه داستان‌های تعلیمی و پندآموز ؛ داستان‌هایی با محتوای تعلیمی و پندآموز بوده است. داستان‌هایی که در آن‌ها شخصیت‌ها با چالش‌های اخلاقی و اجتماعی روبرو می‌شوند و از طریق این چالش‌ها به درس‌هایی در زندگی می‌رسند، به احتمال زیاد بخشی از «هزار افسان» بوده‌اند. این نوع داستان‌ها نیز در «هزار و یک شب» دیده می‌شوند و بخش عمده‌ای از مضامین ادبیات ایرانی را تشکیل می‌دهند.

اما آنچه به قطعیت در بررسی سیر تاریخی تالیف و تحول هزار و یک شب مشخص می شود این است که به هر طریق ریشه‌های داستان‌ها  به افسانه‌های ایرانی و هندی باستان و بویژه هزار افسان ساسانی حدود قرن پنجم میلادی برمی گردد. پس از فتح ایران توسط اعراب، آثار ایرانی بسیاری به عربی ترجمه شد. هزار افسان نیز در قرن سوم هجری (حدوداً قرن نهم میلادی) به عربی برگردانده شد و به عنوان الف لیله و لیله شناخته شد. در این مرحله، داستان‌های ایرانی و هندی با افسانه‌های عربی ترکیب شده و با اضافه شدن حکایت‌های بومی و اسلامی، مجموعه‌ای پربارتر و جذاب‌تر ایجاد شد .

در دوران عباسیان، هزار و یک شب به دلیل توجه عباسیان به فرهنگ‌های مختلف، گسترش بیشتری یافت. داستان‌های جدیدی از بغداد و بصره به این مجموعه افزوده شد و شخصیت‌های اسلامی، جادویی، و خیالی متنوعی در آن جای گرفتند. این توسعه‌ی فرهنگی باعث شد که هزار و یک شب با عناصر حماسی و داستانی متنوع، شکل کامل‌تری بگیرد .

در قرن هجدهم میلادی، شرق‌شناس فرانسوی آنتوان گالان این مجموعه را به زبان فرانسه ترجمه کرد. ترجمه‌ی گالان باعث شد هزار و یک شب در اروپا شناخته و محبوب شود و به زودی به زبان‌های اروپایی دیگری نیز ترجمه شد. داستان‌های مشهوری چون علی بابا و چهل دزد و علاءالدین و چراغ جادو نیز احتمالاً در این دوره به این مجموعه اضافه شدند .

دکتر مسعود احمدی افزادی

منابع و مآخذ:

  1.        ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، جلد۱ ،  احمد محمد ،المجلس الأعلی للثقافة، قاهره ، ۲۰۰۲
  2.       ابن ندیم، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۶ شمسی، مقاله هشتم درباره داستان‌سرایی و قصه‌ها،

۳-      ابن قتیبه دینوری، عیون الأخبار، طویل، یوسف علی،جلد ۱. دار الکتب العلمیة - ، بیروت، ۱۹۹۸

  1.       ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبر داناسرشت.
  2.       ایرج افشار، یادداشت‌هایی درباره هزار افسان و هزار و یک شب، فصلنامه مطالعات ادبی، ۱۳۶۸.
  3.       پینالت، د. (۱۳۷۱). روش‌های داستان‌گویی در هزار و یک شب. ترجمه‌ی حسین قهار. نشر نی.
  4.       ثعالبی، غرر اخبار ملوک الفرس، ویرایش زوتنبرگ، پاریس، ۱۹۰۰ میلادی.
  5.       حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ویرایش ج. م. زوتنبرگ، پاریس: ۱۸۴۸ میلادی .
  6.       علی‌اصغر حکمت، ایران و داستان‌هایش، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۸.

۱۰-  مارلو، ل. (۱۳۹۵). "هزار و یک شب و سنت‌های ادبی خاورمیانه." در هزار و یک شب در بستر تاریخی. انتشارات دانشگاه آکسفورد.

  1.   محمدعلی اسلامی ندوشن، داستان‌های ایرانی و تأثیر آن‌ها در هزار و یک شب، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۸۰.
  2.   مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۹۶، جلد ۲.
  3.   Burton, R. F. (۱۸۸۵). The Arabian Nights: Tales from a Thousand and One Nights. Random House.
  4.   Davis, Dick. (۲۰۰۲). Pantheon Fairy Tale and Folklore Library: Persian Mythology. Pantheon Books.
  5.   Irwin, Robert. (۲۰۰۳). The Arabian Nights: A Companion. Tauris Parke Paperbacks.
  6.   Marzolphm,Ulrich, The Arabian Nights: An Historical and Critical Introduction, Detroit: Wayne State University Press, ۲۰۰۷.
  7.   Marlow, L. (۲۰۱۶). "The Arabian Nights and Middle Eastern Literary Traditions." In The Arabian Nights in Historical Context. Oxford University Press.
  8.   Marzolph, Ulrich. (۲۰۰۷). Narrative Illustrations in Shahnama: Continuity and Change. Routledge, pp. ۲۱۰-۲۳۰.
  9.   Richard Francis Burton, The Arabian Nights: Tales from a Thousand and One Nights, London: ۱۸۸۵.
  10.   Shahbazi, Shapur. (۱۹۹۹). "The Influence of Persian Literature on Arabic Literature in the Abbasid Period". Journal of Persian Studies, Vol. ۱۵, pp. ۴۵-۶۷.
  11.   Yarshater, Ehsan. (۱۹۸۳). The Persian Presence in the Islamic World. Cambridge University Press,.
کد خبر 22195

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =